خلاصه:
نصرت عشقی سالهاست در یکی از محلات تهران نانوایی سنگگ دارد که به اتفاق سه پسرش مسعود، محمود و منصور آنجا را اداره میکند، با آمدن پرویز شریک سه دونگ از مغازهاش، که در ده سال قبل به ابتالیا رفته و حالا برای فروش سه دونگ آن به ایران آمده، ماجراهایی برای این خانواده پیش میآید که آنها تصمیم میگیرند به خارج از کشور مهاجرت کنند و...